هیئت محبین حضرت زهرا سلام الله علیها

برای همه بچه هیئتی ها....

هیئت محبین حضرت زهرا سلام الله علیها

برای همه بچه هیئتی ها....

یه دل دارم حیدریه


عاشقه مولا علیه 

**

من این دل ونداشتم


از تو بهشت برداشتم

**

خدا بهم عیدی داد  


عشق مولا علی داد  

**

علی وجود و هستیه  


دشمن ظلم و پستیه   

**

علی نوای بینواست


علی تجلی خداست 

**

علی قرآن ناطقه  


جد امام صادقه

**

علی که شمشیر خداست


دست علی همراه ماست

**

رو دلامون نوشته    


مولا علی رو عشقه

**

هرکی که داره حُبش


مسافرِ بهشته...

  • محمدعلی عابدیان

روشن شدن هر مفهوم، قبل از هر چیزی برای درک صحیح آن مفهوم می تواند کمک کند. سواد رسانه ای مشتکل از دو عبارت است: «سواد» و «رسانه».

برگردیم به دوران کودکی و روزهای اول مدرسه، زمانی که به مدرسه می رفتیم تا «خواندن و نوشتن» را یاد بگیریم و دیگر «بی سواد» نباشیم. در مدرسه ابتدا حروف الفبا را یاد می گرفتیم؛ یعنی نسبت به شکل حروف، صدای آنها و نحوه نوشتن آنها «دانش» پیدا می کردیم. سپس «مهارت» کنار هم گذاشتن حروف و خواندن و هجّی کردن کلمات را یاد می گرفتیم و بعد از مدتی «کاربرد» کلمات در ساختن جمله ها و خواندن و نوشتن متون مختلف را آموختیم و بدین ترتیب «باسواد شدیم»! مجموعه ای از دانش ها در کنار مهارت ها به اضافه کاربردها در کنار هم، ما را با سواد کرد. 

رسانه وسیله ای است که فرستنده به کمک آن پیام خود را به گیرنده منتقل می کند. رفته رفته ابزارهای ارتباطی گسترش پیدا کرد و در عصر حاضر با ظهور رسانه های چاپی و الکترونیکی، رسانه های جمعی شکل گرفتند. مهم ترین تفاوت رسانه های امروزی آن است که می توانند پیام های خود را با سرعت زیاد به طیف وسیعی از مخاطبان برسانند.

همانطور که سواد خواندن و نوشتن به ما کمک می کند تا بتوانیم انواع جملات ساده و پیچیده را بفهمیم و معناهای متفاوتی از آن ها برداشت کنیم، سواد رسانه ای هم مهارتی است که با یادگیری آن می توانیم انواع رسانه ها و تولیدات رسانه ای را درک، تفسیر و تحلیل کنیم. هر رسانه مجموعه ای از نشانه های خاص خود را دارد که شناخت این نشانه ها در با سواد شدن ما نقش مهمی را ایفا می کند.


  • محمدعلی عابدیان


1) خدا

أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری /العلق : 14

 

2) پیامبر خدا

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً /احزاب 45

فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِیداً /نساء 41

 

3) مومنون و ائمه هدی

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون /مومنون 105

4) ملائکه سماء

وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ /ق 21

یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ /مطففین21

 

5) شهداء

وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ /بقره154

 

6) زمین و مکان

یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها /زلزله4

 

7) زمان

وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ /بروج 1 تا 3

 

روایت امام على علیه السلام:

ما من یوم یمر على ابن آدم الا قال له ذلک الیوم یا ابن آدم!

انا یوم جدید، و انا علیک شهید، فقل فى خیرا و اعمل فى خیرا، اشهد لک یوم القیامه

 

8) جوارح و اعضاء

یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ /نور 24

وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ /فصلت 21

 

و خداوند از آنچه فکر می کنید به شما نزدیک تر است ...

 

  • محمدعلی عابدیان


فَوَ رَبِ‏ عَلِیٍ

قسم به خدای علی علیه السلام

‏ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَیْهَا قَائِمَةٌ

بدرستیکه حجت امت بر آنها

مَاشِیَةٌ فِی طُرُقِهَا

در  راه های آنان قدم می گذارد

دَاخِلَةٌ فِی دُورِهَا وَ قُصُورِهَا

به خانه و کاخ های آنها وارد می شود

جَوَّالَةٌ فِی شَرْقِ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا

به شرق و غرب در گردش است

تَسْمَعُ الْکَلَامَ

گفته ها را می شنود

وَ تُسَلِّمَ عَلَى الْجَمَاعَةِ

و بر جماعت سلام می کند

تَرَى وَ لَا تُرَى

او آنها را می بیند ولی ایشان  دیده نمی شود...

الغیبه نعمانی


  • محمدعلی عابدیان


امام حسین علیه السلام همیشه جمعه عصرها، به زیارت قبر امام حسن علیه السلام مى رفت .

قرب الاسناد صفحه 139

  • محمدعلی عابدیان



من آنم که جز عشق کاری ندارم

در آن کار هم اختیاری ندارم
ندارم به جز عاشقی اعتباری

به این اعتبار اعتباری ندارم
ربوده است خوابم مهی کز خیالش

به جز چشم شب زنده داری ندارم
قرار وفا کرده با من نگاری

نگاری که بی‌او قراری ندارم
دلی دارم و دورم از دل نوازی

غمی دارم و غمگساری ندارم
ندارم خیال میان تو هرگز

که از گریه پرخون کناری ندارم
به عشق تو اقرار تا کردم ای بت

جز آن کار ز باد کاری ندارم
به دل گرچه صد بار دارم ز یاران

خوشم کز سگ یار باری ندارم
براند ز کوی خودش گر بداند

که در آمدن اختیاری ندارم
خوشم کز وفا بر در خوب رویان

به غیر از گدایی شعاری ندارم
ندارم بغیر از گدایی شعاری

شعار من این است و عاری ندارم
شدم در رهش از ره خاکساری

غباری و بر دل غباری ندارم
به شکرانه‌ی این که دی گفته جایی

که چون "محتشم" خاکساری ندارم
  • محمدعلی عابدیان

زکریا بن آدم گفت:

 خدمت امام رضا علیه السلام بودم که  

 حضرت جواد را که در آن زمان کمتر از چهار سال داشتند، آوردند

آن حضرت دست خود را بر زمین کوبید و رو به آسمان بلند کرد

:و مدتى در فکر بود تا این که امام رضا علیه السلام فرمود

جانم به فدایت! در چه فکرى چنین فرو رفته‏ اى؟ 

.فرمود: در فکر ظلمی که به مادرم فاطمه سلام الله علیها روا داشتند 

به خدا سوگند آن دو نفر را از قبر خارج می‌کنم و آتش می‌زنم و خاکسترشان را به باد می‌دهم و به دریا می‌ریزم

امام رضا علیه السلام آن حضرت را پیش کشید و پیشانى مبارکش را بوسید 

و فرمود: پدر و مادرم به فدایت! شایسته امامتى



حَدَّثَنِی‏ زَکَرِیَّا بْنُ آدَمَ قَالَ:

إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذْ جِی‏ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَام وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ

فَضَرَبَ بِیَدِهِ‏إِلَى الْأَرْضِ، وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِکْرَ

فَقَالَ لَهُ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ:

بِنَفْسِی أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِکْرُکَ؟

فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ:

فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ، أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأُذَرِّیَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً.

فَاسْتَدْنَاهُ، وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ،

ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، أَنْتَ لَهَا. یَعْنِی الْإِمَامَةَ

دلائل الإمامة (ط - الحدیثة) ؛ ص400

  • محمدعلی عابدیان


┈┈••✾····•🌿🌺🌿•····✾••┈┈•


کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام:

 أَنَّ الرَّجُلَ یُحِبُّ أَنْ یُفْضِیَ إِلَی إِمَامِهِ مَا یُحِبُّ أَنْ یُفْضِیَ بِهِ إِلَی رَبِّهِ

قَالَ فَکَتَبَ إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْکَ فَإِنَّ الْجَوَابَ یَأْتِیکَ.


به امام هادی علیه السلام نامه نوشتم:

آدم دوست دارد حاجات خود را مستقیما از امامش دریافت کند و با او درباره ی مشکلاتش حرف بزند، دوست ندارد که بوسیله ی خدا از او فیض ببرد (به دلیل دوری از امام)


حضرت در جواب ایشان نوشتند:

اگر حاجتی داری

لبت را حرکت بده، 

حرف بزن، بگو،

جواب ما به تو خواهد رسید.


بحارالانوار، جلد 53، صفحه    306 


•┈┈••✾····•🌿🌺🌿•····✾••┈┈•

  • محمدعلی عابدیان

  • محمدعلی عابدیان

      عاشقی که با غل و زنجیر به قبر رفت...



شهید غلامحسین خزاعی در خط آخر وصیت نامه خود نوشت:

((در ضمن وصیت می کنم که زنجیرهایی را که خریده ام به دست و پایم ببندید و در قبر قرار دهید...))


غلامعباس خزاعی، برادر شهید، مامور اجرای این وصیت شد. او می گوید: زنجیرها معمولی بود.تقریبا دو متر طول داشت. ساعت 9 شب زنجیر را برداشتم و با چند نفر از دوستانش به ستاد معراج رفتیم. شهدا را برای تشییع آماده کرده بودند. تابوت را آوردند و آن را باز کردند. با آرامش خوابیده بود.

از دوستان خواهش کردم وصیت را اجرا کنند اما هیچ کدام قبول نکردند. صورت حسین را بوسیدم.

زنجیر را زیر دست و پایش انداختم و با نخ کاموا حلقه را گره زدم. باز هم صورت او را بوسیدم.

به این ترتیب به وصیت عمل کردم.

برادر شهید میگوید:

یکی از دوستانش از شهرستان تماس گرفت و گفت:

حسین با استناد به آیه 49 سوره ابراهیم:

وَ تَرَى الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفاد

«روز قیامت مجرمین را در حالی که دست و پایشان در زنجیر بسته است، محشور می کنند.»

دوست داشت روز محشر با دست و پای بسته در زنجیر حاضر بشود تا لطف الهی شامل حالش بشود.


حاج قاسم سلیمانی بعد از شهادت غلامحسین رفته بود پیش پدر و مادرش، گفته بود:

حسین عاشقی بود که همه عاشقش بودند. حسین عاشق اباعبدالله الحسین علیه السلام بود...

برای امام حسین علیه السلام می‌سوخت و با تمام وجود اشک می‌ریخت. از روی سوز و از روی اعتقاد اشک می‌ریخت و وقتی دعا می‌خواند و قبل از همه و بیشتر از همه، خودش گریه می‌کرد...

  • محمدعلی عابدیان